خراب کرده ی چشمان از حکیم نزاری قهستانی غزل 890

حکیم نزاری قهستانی

آثار حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

خراب کرده ی چشمان پر خمار توام

1 خراب کرده ی چشمان پر خمار توام به هم برآمده از زلف تاب دار توام

2 به چشم مرحمت ای دوست یک کرشمه که دل ز دست شد ز سر دست پر نگار توم

3 شبان تا به سحر در میان خون گردم مگر شبی که میسر شود کنار توم

4 همین بسم که به فتراک خویش بربندی اگر سمینم اگر لاغرم شکار توم

5 از آن زمان که دلم بردی و ندادم جان ز بس خجالت و تشویر شرمسار توم

6 منم که گر همه عالم به دشمنی یک روی به روی کار بر آیند دوست دار توام

7 هزار بارم اگر بفکنی و برداری همان نزاری شوریده روزگار توام

عکس نوشته
کامنت
comment