- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آماده است تا مژهٔ ما به هم خورد سیلی کزو خرابهٔ دنیا به هم خورد
2 از دل تلاطم و ز تو دامن فشاندنی از یک نسیم لنگر دریا به هم خورد
3 شد قیمتم شکسته ز انصاف طالبان لب در همین دعاست که سودا به هم خورد
4 پاشد چنین اگر فلک، احباب را ز هم نَبوَد عجب که عقد ثریّا به هم خورد
5 ای دل به عهد سست حیات اعتماد نیست امروز گیرد الفت و فردا به هم خورد
6 از پهلوی سخن گسلد ربط همدمان پیوسته الفتِ لبِ گویا به هم خورد
7 یک دست شیشه داری و دستی دل حزین ساقی چنان مکن که دو مینا به هم خورد