- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 رمضانست همین دهن دربند در دوزخ به خویشتن در بند
2 بهر دفع زبانی دوزخ این زبان دروغ زن در بند
3 روزکی چند با خدا پرداز در دکّان اهر من در بند
4 جز به ذکر و دعا دهن مگشای ورنه هرزه مدارتن در بند
5 نبود آدمی، ستور بود که کند رایضش دهن در بند
6 روزه دار آن بود که شرع کند حسّ و وهم و خیالش اندر بند
7 رسنی محکمست قرآنت خویشتن رابدان رسن در بند
8 بوی مشکت گر آرزوست نخست به هوا راه دم زدن در بند
9 چون رسد کاروان غیبت و فحش در دروازۀ سخن در بند
10 پس بخار دهان بجای بخور بگریبان پیرهن در بند
11 این بجا آر، ور چنین نبود از نصیحت زبان من در بند