1 ملک آن یادگار آل دارا ملک آن قطب دور آل سامان
2 اگر بیند بگاه کینش ابلیس ز بیم تیغ او بپذیرد ایمان
3 بپای لشکرش ناهید و هرمز به پیش لشکرش مریخ و کیوان
1 ای کرده چرخ تیغ ترا پاسبان ملک وی کرده جود کفّ ترا پاسبان خویش
2 تقدیر گوش امر تو دارد ز آسمان دینار قصد کفّ تو دارد ز کان خویش
1 شود خون جگر از دل چکیده که آب آتشین آید ز دیده
1 بزلف کژّ ولیکن بقدّ و قامت راست به تن درست و لیکن بچشمکان بیمار
2 اگر سر آرد یار آن سنان او نشگفت هر آینه چو همه خون خورد سر آرد بار