1 ملک آن یادگار آل دارا ملک آن قطب دور آل سامان
2 اگر بیند بگاه کینش ابلیس ز بیم تیغ او بپذیرد ایمان
3 بپای لشکرش ناهید و هرمز به پیش لشکرش مریخ و کیوان
1 من بر آنم که تو داری خبر از راز فلک نه بر آنم که تو از راز رهی بی خبری
2 تا ز گفتار جدا باشد پیوسته نگار تا ز دیدار بری باشد همواره پری
1 زان تلخ میی گزین که گرداند نیروش روان تلخ را شیرین
2 از طلعت او هوا چنان گردد کز خون تذرو سینه ی شاهین
1 تو آن ابری که ناساید شب و روز ز باریدن چنانچون از کمان تیر
2 نباری بر کف دلخواه جز زر چنانچون بر سر بدخواه جز بیر