- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 عارضست آن یا گل سیراب بر برگ سمن قامتست این یا قد شمشاد یا سرو چمن
2 گفتم اندر وصف آنشیرین دهن رانم سخن خود سخن در وی نمیگنجد ز تنگی دهن
3 در دلم مهر رخ چون ماهش امروزی مدان سالها شد تا همی تابد سهیل اندر یمن
4 با رخش نوری ندارد چون چراغ نیمروز پرتو اینشمع زرین پیکر مینا لگن
5 گر چه چشم مست او کشتم بکین اما مرا تا ابد خواهد دمیدن بوی مهرش از کفن
6 عاشقانرا بوی زلفت ای بت یوسف جمال هست چون یعقوب کنعانرا نسیم پیرهن
7 زلف چون شام ترا اگر مشک میگویم خطاست چون زهر چین خیزدش صد نافه مشک ختن
8 در دل ابن یمین مهر رخ چون ماه تو خوشترست از روشنی در چشم و روح اندر بدن