شد میسر شب وصلت شب عید آخر کار از سعیدا غزل 349

سعیدا

سعیدا

سعیدا

شد میسر شب وصلت شب عید آخر کار

1 شد میسر شب وصلت شب عید آخر کار ماه را دید به رخسار تو دید آخر کار

2 یاد از پیرهن یوسف مصری می داد هر نسیمی که ز کوی تو وزید آخر کار

3 حاصل کار جهان غیر پشیمانی نیست کیست در دهر که دستی نگزید آخر کار؟

4 بسکه مشق غم بی برگ و نوایی کردیم از نی خامهٔ ما ناله دمید آخر کار

5 سینه ام شد هدف ناوک مژگان دیگر غم دل باز کمان که کشید آخر کار؟

6 شادی وصل به یک غمزه تلافی ها کرد انچه دل در غم هجر تو کشید آخر کار

7 فلک از دیدهٔ امید کشید آب حیات نشود تا که سیه چشم سفید آخر کار

8 روز تا روی به زردی ننهد ممکن نیست رنگ از چهرهٔ ایام پرید آخر کار

9 عمرها گرچه ز ما صرف شقاوت گردید شکرلله که گشتیم سعید آخر کار

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر