- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 غرق آن بحر محیطست دل شیدایی غرق آن بحر چنان شو،که ازو برنایی
2 طبل پنهان مزن،ای دوست، دگر زیر گلیم که کلیمی و ملک سای و فلک فرسایی
3 تا دل از زنگ هوی پاک نگردد هرگز نتوان گفت که: چون آینه روشن رایی
4 ز کحا میرسی،ای یار،چنین شنگ و لطیف؟ بکجا میروی،ای دوست،بدین زیبایی؟
5 تو پس پرده و دلها همه غرقند بخون پرده بردار، که خورشید جهان آرایی
6 روی آن یار بهر حال عیانست، ببین نقد را باش چرا در گرو فردایی؟
7 قاسم ازجام می عشق حیات جان یافت زاهدا، باده بکش،باد چه می پیمایی؟