- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بیرون ز عقل هاست در این جا شمار عشق پیداست کار عقل و هویداست کار عشق
2 صد جا شکسته ام سر خم گردن سبو نشکست یک نفس ز سر من خمار عشق
3 رد می کند نخست و دگر می کند قبول اول خزان بیاید و آن گه بهار عشق
4 آب بقا به ذایقه اش خون جامد است آن کس که کام یافته از چشمه سار عشق
5 این است فرق کعبه و بتخانه نزد ما آن سنگ آستانه و این سنگسار عشق
6 در چشم عشق هر دو جهان است یک صدا جام جم است آینهٔ زنگ دار عشق
7 بازی نکرده جان و به خون تر شدی ز عجز یک داو بیش نیست جهان در قمار عشق
8 این آهوان که روی به صحرا نهاده اند دارند جملگی هوس مرغزار عشق
9 مجنون چه چیز و وامق و فرهاد کیستند [جایی] که گشته لیلی ایشان شکار عشق
10 کوی جنید و وادی منصور فرق هاست این دار عقل آمد و آن دار، دار عشق
11 جز عشق و عاشقی ز سعیدا سؤال نیست امروز تازه آمده است از دیار عشق