1 آن روی ترا هر که ز ناگه دیده در تاب رخ تو کرده گمره دیده
2 تو دیدۀ بنده یی اگر کوتاهی بسیار بود مردم کوته دیده
1 نیکویی بیش از آن نمی باید فتنه اندر جهان نمی باید
2 راست اندازۀ دلم دارد تنگ تر زان دهان نمی باید
1 آنچه عشق تو در جهان کردست بالله ار دور آسمان کردست
2 مهر تو با دلم چه کین دارد؟ که دلم برد و قصد جان کردست
1 زلف تو کان همه سرها دارد گوییا هیچ سرما دارد
2 گرد روی تو چرا حلقه کند گر نه با ما سر سودا دارد؟