بر لب منه پیالهٔ سرشار از جویای تبریزی غزل 935

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

بر لب منه پیالهٔ سرشار بیش ازین

1 بر لب منه پیالهٔ سرشار بیش ازین دامن مزن بر آتش رخسار بیش ازین

2 من آن نیم که اینقدر جان بخواهمت می خواهمت بجان تو بسیار بیش ازین

3 جز نهال من که به تمکین برآمده کسی روح را ندیده گرابنار بیش ازین

4 در راه سیل تندرو جان ستاده جسم راحت مجو سایهٔ دیوار بیش ازین

5 یکبار بیش گل نرود جانب دکان یعنی مرو سراسر بازار بیش ازین

6 چون نور دیده گرچه نهانست از نظر جویا ندیده ایم پدیدار بیش ازین

عکس نوشته
کامنت
comment