روی خداست ای صنم روی از عمادالدین نسیمی غزل 232

عمادالدین نسیمی

آثار عمادالدین نسیمی

عمادالدین نسیمی

روی خداست ای صنم روی تو، رای من ببین

1 روی خداست ای صنم روی تو، رای من ببین روی خداست ای صنم روی تو، رای من ببین

2 یار به عشوه خون من خورد و حلال کردمش جور و جفای او نگر، مهر و وفای من ببین

3 نافه مشک چین اگر با تو دم از خطا زند روی سیاه را بگو زلف دو تای من ببین

4 (پیش تو بر زمین چو زد مردم دیده اشک را گفت به اشک پهلوان، مشک سقای من ببین)

5 (کشت مرا و زنده کرد از لب جانفزای خود لطف نگار من چها کرد برای من ببین)

6 لعل لب تو بوسه ای داد به خونبهای من طالع و بخت من نگر، قدر و بهای من ببین

7 سنبل زلفت آرزو کرده ام ای خجسته فال! نقش و خیال مختلف، فکر خطای من ببین

8 (دامن وصل تو به کف بخت نداد و عمر شد آتش جان گداز من باد و هوای من ببین)

9 وهم پرست را بگو، بگذر از این خیال و ظن در رخ یار من نگر، روی خدای من ببین

10 بی سر و پای عشق شو همچو فلک نسیمیا سر «الست ربکم » در سر و پای من ببین

عکس نوشته
کامنت
comment