عمریست که از خلوته در میکده از کمال خجندی غزل 757

کمال خجندی

آثار کمال خجندی

کمال خجندی

عمریست که از خلوته در میکده مسئوریم

1 عمریست که از خلوته در میکده مسئوریم شب مست و سحر گاهان چون چشم تو مخموریم

2 کس بوی ریا نشنید از خرفة ما رندان چون دور به صد فرسنگ از زاهد مغروریم

3 پی برده بکوی تو تا بافت بوی تو آسوده به روی تو از جنت و از حوریم

4 حیران جمال نو ما سوختگان یک یک پروانه آن شمعیم مستغرق آن نوریم

5 ای جان گرانمایه نو نوری و ما سایه با ما چو نو نزدیکی ما از تو چرا دوریم

6 تا درد دلی گوئیم کو با تو مجال آن فریاد که نتوانیم دربابه که رنجوریم

7 گویند کمال از عشق شد شهره به گمنامی چون ذره گمیم اما با مهر تو مشهوریم

عکس نوشته
کامنت
comment