-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 فصل نوروز است و خلقی سوی صحرا میروند بینصیب آنانکه در می قول مطرب نشنوند
2 رخ نمودی، مردمان را چشم بر ابروی تست عید شد، باریکبینان دیده بر ماه نوند
3 من که در شبهای محنت سوختم، زانم چه سود کاین بتان خورشیدرخسارند یا مهپرتوند
4 میرود خلقی به استقبال، کآمد گل به باغ تو بمان باقی، کزین بسیار آیند و روند
5 پندگویان شاهی درمانده را دل میدهند حال او دانند اگر روزی چنین بیدل شوند