1 جز لعل لب تو نیست درمان دلم جز مهر رخ تو نیست در جان دلم
2 دل وصل تو می خرد به جانی چه کنم من چون نبرم بگو تو فرمان دلم
1 ای رخت آیینه ی لطف خدا زلف تو دلبند و لعلت دلگشا
2 پادشاه ملک حسنی از کرم رحمتی کن بر گدا ای پادشا
1 از رنگ رخ تو گل به رنگ آوردیم وز قد تو سرو را به تنگ آوردیم
2 از بس که دریدیم گریبان فراق تا دامن وصل تو به چنگ آوردیم
1 در دلم بود که دلدار وفا خواهد کرد کامم از لعل لب خویش روا خواهد کرد
2 بر دلم درد بسی بود ز ایام فراق درد ما را مگر از لطف دوا خواهد کرد
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به