نیست چشم همتم برابر نیسان از جویای تبریزی غزل 318

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

نیست چشم همتم برابر نیسان چون صدف

1 نیست چشم همتم برابر نیسان چون صدف دانه ام همچون زمرد سبز از آب خود است

2 عاشق و معشوق در چشم حقیقت بین یکی است نور بر رخسارهٔ خورشید بیتاب خود است

3 دل که از آمیزش مردم کم از بتخانه نیست گر کند پهلو تهی از خلق محراب خود است

4 خانهٔ چشم مرا بدنام ویرانی مباش کاین بنای سست پی در راه سیلاب خود است

5 از جگر جویا نشد منت کش نقد سرکش همچو شبنم دیدهٔ عشاق سیراب خود است

عکس نوشته
کامنت
comment