این لاله نیست بر سر مشت از حزین لاهیجی غزل 807

حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

این لاله نیست بر سر مشت غبار من

1 این لاله نیست بر سر مشت غبار من گل کرده است داغ کسی از مزار من

2 پیرانه سر ز کلک من آید نوای عشق منقار بلبل است نی رعشه دار من

3 ای خفتگان خاک، بشارت که می دمد صبح قیامت از نفس بی غبار من

4 مژگان ز گریه ریخت وگرنه درین بهار می ریخت پارهٔ جگری در کنار من

5 روز حساب می رسد ای زلف کج حساب آشفته تر ازین نکنی روزگار من

6 شکرت چه گویم ای مژه های دراز دست نگذاشتی به دست کسی اختیار من

7 عمرم گذشت و یار نیامد به سر حزین آه از تپیدن دل امّیدوار من

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر