نیست امروز شکست دلم از از محتشم کاشانی غزل 47

محتشم کاشانی

آثار محتشم کاشانی

محتشم کاشانی

نیست امروز شکست دلم از چشم پرآب

1 نیست امروز شکست دلم از چشم پرآب دایم این خانه خرابست ازین خانه خراب

2 رعشهٔ نخل وجودم نگذارد که به چشم آشیان گرم کند طایر وحشی وش خواب

3 چو پر آشوب سواری که به شادی نرسید فتنه را پا به زمین چون تو نهی پا برکاب

4 خواه چون شمع بسوزان همه را خواه بکش که خطای تو ثوابست و گناه تو ثواب

5 تا خجالت ز سگانت نبرم بعد از قتل استخوانم به بیابان عدم کن پرتاب

6 کر به جرم نگهی بی‌گنهی سوختنی است بیش ازین نیز مسوزش که کبابست کباب

7 محتشم بر در عزلت زن و از سروا کن صحبت اهل نصیحت که عذابست عذاب

عکس نوشته
کامنت
comment