1 با گشت زمان نیست مرا تنگ دلی کایزد به کسی داد جهان سخت ملی
2 بیرون برد از سر بدان مفتعلی شمشیر خداوند معدبن علی
1 ای خواجه جهان حیل بسی داند وز غدر همی به جادوی ماند
2 گر تو به مثل به ابر بر باشی زانجات به حیلهها فرو خواند
1 آزردن ما زمانه خو دارد مازار ازو گرت بیازارد
2 وز عقل یکی سپر کن ارخواهی کهت دهر به تیغ خویش نگذارد
1 آنکه بنا کرد جهان زین چه خواست؟ گر به دل اندیشه کنی زین رواست
2 گشتن گردون و درو روز و شب گاه کم و گاه فزون گاه راست