نیست بهای جان بسی پیش تو از کمال خجندی غزل 1071

کمال خجندی

آثار کمال خجندی

کمال خجندی

نیست بهای جان بسی پیش تو چون کشد کسی

1 نیست بهای جان بسی پیش تو چون کشد کسی در نظرت جهان و جان نیست به قیمت خسی

2 شادی جان اگر توئی نیست غم جهان مرا غصه چه وحشت آورد با رخ چون تو مونسی

3 از لب و غمزة توأم باده پرست و مست هم باده و ساقئی چنین نیست به هیچ مجلسی

4 زیر دو لبه سه بوسه ام گفتی و چشم چار شد چون به یکی نمیرسی وعده چه میدهی بسی

5 از تو به من چو بلبلان نالم و بس که در چمن می رخ زرد و چشم تر نیست گلی و نرگسی

6 سهر قلم ز بیخودی باز نداند از رقم نقطة خالت ار فتد بر ورق مهندسی

7 یافت کمال وصل تو دولت نقد او ببین نقد چنین کم اوفتد خاصه به دست مفلسی

عکس نوشته
کامنت
comment