1 دل نیست که در زلف پریشان تو نیست جان نیست که سرگشته هجران تو نیست
2 گویی که دلت زان منست آن تو نیست جان آن منست گوئیا جان تو نیست
1 زهی قد و عذارت سر به سر خوب به خوبی بنده حسن تو هر خوب
2 اگر لطفست اگر جور از تو چونست که هر کارت بود از یکدگر خوب
1 زهی از تاب می گل گل شگفته باغ رخسارت ز هر گلخار خاری در دل عشاق بیمارت
2 بدان رخسار و قامت گر نمایی جلوه در گلشن قیامت افتد از قامت ز رعنایی رفتارت
1 ای از بهار حسن تو بر چهرهام گلزارها در سینه زان گلزارها دارم خلیده خارها
2 از نیش هجرش متصل کو رشته جانم گسل چون دوخت نتوان چاک دل زان سوزن و زین تارها
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به