1 این دل نه همانا که تو با راه آیی در راه بقا چو طالب جاه آیی
2 چون صحبت شاهان بنکردی حاصل جایت پس در بود چو بیگاه آیی
1 عقل ارچه همه علومها می داند در دانش تو رسد فرو می ماند
2 ای دوست تویی که هستی خود دانی آن کیست تو را چنان که هستی داند
1 آزار چو باز و آز چون بط منمای چون بوم سوی سلامت طبع گرای
2 زآنند دراز عمر و فرخنده لقای کازار نجست کرکس و آز همای
1 آنها که درین جهان زغوغا برهند از خرسندی و از مدارا برهند
2 یا رب تو بدانچ هست خرسندی ده تا ما برهیم و خلق از ما برهند
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به