- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نیست یکدل کز جفای چشم او بیمار نیست یا که چشمی کز غم دل تا سحر بیدار نیست
2 گر چه ناهمواری گردون برون از غایت است در جفا چون آن مه بی مهر ناهموار نیست
3 وصل خاصان را بود کنج غم و مرغ دلم تا بود ویران مقام جغد در گلزار نیست
4 نبود اندر عشق با فرهاد و شیرین نسبتم زانکه با اهل خرد دیوانگان را کار نیست
5 گر شبی از شدت هجران ز عشق آیم به تنگ باز تا وقت سحر کارم جز استغفار نیست
6 تار ادبارم بگردن زهد و دین از من مجوی ای مقیم دیر دان کین رشته زنار نیست
7 نیست شد فانی دران کو از خیالش ای رقیب دست کوته کن تو هم او را همان پندار نیست