1 نیست مفهوم هیچ یک موقوف بر کسی جز حقیقت موصوف
2 به حقیقی از این لقب کردند هفت دیدند چونکه بشمردند
3 وانکه معنی در او ندید نهفت نام این نَعْتها وجودی گفت
4 بوالحسن اشعری که هشت شمرد چونکه نعت بقا در او آورد
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 بت اینجا مظهر عشق است و وحدت بود زنار بستن عقد خدمت
2 چو کفر و دین بود قائم به هستی شود توحید عین بتپرستی
1 بر آن رخ نقطهٔ خالش بسیط است که اصل مرکز دور محیط است
2 از او شد خط دور هر دو عالم وز او شد خط نفس و قلب آدم
1 هر آن چیزی که در عالم عیان است چو عکسی ز آفتاب آن جهان است
2 جهان چون زلف و خط و خال و ابروست که هر چیزی به جای خویش نیکوست
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به