1 شگفت نیست چو با تیغ در مصاف آید که تیغ کوه بلرزد ز دست تیغ زنش
2 لب ملوک همی بوسه بر بساطش داد هنوز ناشده از لب طروات لبنش
1 ننویسی جواب نامه من نامه من نیرزدت به جواب
2 ای عجب فضل تو روا دارد کز لب تشنه بار گیرد آب
1 روی زرینم از اندیشه سیمین بر او چه کنم دیده اگر باز نبینم بر او
2 روی او تازه گل پر بر و رخسار مرا نکند تازه مگر تازه گل پر بر او