- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بی سخن نیست ترا یک سر مو بیش دهن مو شکاف است زبان تو چو آیی به سخن
2 همچو فانوس ز بس صافی جوهر بدنت یک بغل نور نماید به ته پیراهن
3 نه همین لاله ز داغت ره صحرا بگرفت تا تو از باغ شدی خاک نشین گشت چمن
4 زخم ناسور نماید به نظر خندهٔ گل بی تو بر روی چمن خال سفیدست سمن
5 نتوان دید چمن را ز لطافت چو هوا همچو شبنم زهوا می چکدش خون ز بدن
6 تنت از لطف نیاید به نظر چون فانوس بنماید مگر اندام ترا پیراهن