بی سخن نیست ترا یک سر مو از جویای تبریزی غزل 939

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

بی سخن نیست ترا یک سر مو بیش دهن

1 بی سخن نیست ترا یک سر مو بیش دهن مو شکاف است زبان تو چو آیی به سخن

2 همچو فانوس ز بس صافی جوهر بدنت یک بغل نور نماید به ته پیراهن

3 نه همین لاله ز داغت ره صحرا بگرفت تا تو از باغ شدی خاک نشین گشت چمن

4 زخم ناسور نماید به نظر خندهٔ گل بی تو بر روی چمن خال سفیدست سمن

5 نتوان دید چمن را ز لطافت چو هوا همچو شبنم زهوا می چکدش خون ز بدن

6 تنت از لطف نیاید به نظر چون فانوس بنماید مگر اندام ترا پیراهن

عکس نوشته
کامنت
comment