- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نیست باران این که می بارد ز ابر نوبهار گوییا افلاکیان بر خاکیانند اشکبار
2 زین مصیبت کاوفتاد اهل زمین را می سزد گر بگرید آسمان بر حال ایشان زار زار
3 این همه خون کز دل پر داغ ما بر خاک ریخت جای آن دارد که گل چون لاله روید داغدار
4 کرده است این غم سرایت در همه مرغان باغ بر چمن بگذر که تا در نوحه بینی صد هزار
5 بادگویی داد بستان را خبر زین حادثه کز درختان از دم او رفت آرام و قرار
6 از خروش بلبلان بین غنچه را صد چاک جیب وز سرشک ارغوان بین جوی را پر خون کنار
7 پاره پاره چیست گل را سینه غرقه به خون گرنه زین ماتم خراشیده به ناخنهای خار
8 سربه زانو حلقه حلقه پشت درویشان دوتاست مانده در فکرند تا سرحلقه ایشان کجاست