- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 امکان صبر نیست، ز سر گیرم این نفیر دل رفت و صبر رفت، خدایا، تو دست گیر
2 مطرب، بیا و نغمه روحانیون بزن ساقی، بیا، ز خم صفا کاسه ای بگیر
3 از خم بپرس قصه مستی، که خم می دارد صد آفتاب دل افروز در ضمیر
4 پیر مغان مرا بخرابات ره نمود در حال سجده کردم و گفتم که: یا مجیر
5 چون بازگشت جمله جانها بسوی تست «یا منتهی المنایا، یا غایة المصیر»!
6 جویای کوی تست توانا و ناتوان حیران روی تست، اگر شاه، اگر فقیر
7 گویند: قاسمی بکه دادست جان و دل؟ سلطان بی وزیر و شهنشاه بی نظیر