-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از دل برون نکرده خیال جفا هنوز گرگ آشتی ست یوسف ما را به ما هنوز
2 روزی که من به سلسله ی زلفش آمدم بیعت نکرده بود به دستش حنا هنوز
3 وقتی که نغمه سنج شدم من درین چمن باد صبا نبود به گل آشنا هنوز
4 کشتی شکست و از سر من آب هم گذشت بر سر هزار منتم از ناخدا هنوز
5 از چاشنی فقر خبردار نیستی شکر نخورده ای ز نی بوریا هنوز
6 شد پخته نان هرکسی از آسمان و ما آبی نخورده ایم درین آسیا هنوز
7 خاک سلیم در سر کویش به باد رفت ترک جفا نمی کند آن بی وفا هنوز