به خود ره نیست در کوی از امیر شاهی سبزواری غزل 7

امیر شاهی سبزواری

آثار امیر شاهی سبزواری

امیر شاهی سبزواری

به خود ره نیست در کوی تو مشتاقان شیدا را

1 به خود ره نیست در کوی تو مشتاقان شیدا را خم زلفت به قلاب محبت می‌کشد ما را

2 اگر درپایت افکندم سری، عیبم مکن، کآنجا چنان بودم که از مستی ز سر نشناختم پا را

3 تو در دل می‌رسی مهمان چه جای صبر و عقل و جان زمانی باش، کز نامحرمان خالی کنم جا را

4 غم ناآمده خوردن به نقدم رنجه می‌دارد همان بهتر که با فردا گذارم کار فردا را

5 ز مژگانش دل زاهد کجا یابد اثر، شاهی بلی، خود کارگر ناید سنان خار بر خارا

عکس نوشته
کامنت
comment