جامی

جامی

جامی
جامی

دولتم نیست که باشم به سخن دمسازت از جامی غزل 81

غزل 81 ام از 3391 واسطة العقد - غزلیات

دولتم نیست که باشم به سخن دمسازت

1 دولتم نیست که باشم به سخن دمسازت گو سخن با دگران تا شنوم آوازت

2 شاهباز حرم قدسی و در ملک وجود نیست جز بهر شکار دل و جان پروازت

3 رفتی و رشته پیوند مرا با تو قوی روزی آرم به همین رشته سوی خود بازت

4 همچو گل گر چه به صد پاره شود پرده دل حاش لله که شوم پرده گشای از رازت

5 تا شدی نازکنان ساقی خونین جگران همه مستند ز جام می و من از نازت

6 بر سرم تاجی و بر تاج گهر کی باشد که کنم جا به سر خویش به صد اعزازت

7 چون زند دم ز سخن پیش تو جامی زینسان که دهد خامشیش لعل سخن پردازت

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر دولتم نیست که باشم به سخن دمسازت

شاعر شعر دولتم نیست که باشم به سخن دمسازت چه کسی است ؟

شاعر شعر دولتم نیست که باشم به سخن دمسازت جامی می باشد.

شعر دولتم نیست که باشم به سخن دمسازت در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 9 سروده شده است.

قالب شعر دولتم نیست که باشم به سخن دمسازت چیست ؟

قالب شعر دولتم نیست که باشم به سخن دمسازت غزل است

مضمون اصلی شعر دولتم نیست که باشم به سخن دمسازت چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, می‌نوشی است.
بنر