- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 همین نه لعل ترا معجز دم عیساست ز رویت آینه را جلوهٔ ید بیضاست
2 چه دولتی است که در عشق بشکند رنگی به دستم آینه از عکس خویش خشت طلاست
3 کسی که در غم عشقت ضعیف شد، داند که رنگ چهره گرانخیزتر ز رنگ حناست
4 فزون ز لذت بیداد دولتی نبود مرا که بر سر شمشیر جور بال هماست
5 به دور حسن تو دیدیم کوه و صحرا را کدام سر که نه مانند لاله اش سوداست
6 مراد دل زکسی جوی بعد ازین جویا که دست همتش از جمله دستها بالاست