- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نیست تنها بیرخت دشمن گریبان نالهام رخنه اندازد جرسآسا به دامان نالهام
2 همره من گر شوی در گلستان جوش گل است غنچه را از بس کند خاطر پریشان نالهام
3 لخت دل با خون حسرت بس که ریزد هر طرف بیتکلف کرده عالم را گلستان نالهام
4 رخنه میاندازدش چون غنچه در جیب و بغل گر رساند چرخ را دستی به دامان نالهام
5 نالهٔ نی میکند دل را همین سرگرم شوق میشود آتشفروز صد نیستان نالهام
6 دل تپیدن؛ طبل و لشکر؛ فوج غم؛ آهش؛ علم سوی گردون میرود جویا به سامان نالهام