- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تنها نه تنگنای دلم شد خراب خط عالم بهم برآمده از بیحساب خط
2 در چشم دید سرخی آن لعل نکته سنج شنجرف سر سخن بود اندر کتاب خط
3 زآن روی شعله ناک چو مویی بر آتش است بر عارضش مشاهده کن پیچ و تاب خط
4 نگذشته اول آنکه بطومار زلف تار روشن نکرده است سواد کتاب خط
5 در چشم عاشقان ز بناگوش و پشت لب پیداست در کتاب رخش فصل و باب خط
6 افتد بدام دل چو ز زنجیر شد رها گه داغ زلف یارم و گاهی کباب خط
7 جویا به روز ابر خوش آینده است می سرمست باش شد چو رخش در نقاب خط