به دست دل نیفتاده چو از جهان ملک خاتون غزل 790

جهان ملک خاتون

آثار جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

به دست دل نیفتاده چو تو حوری‌وشی هرگز

1 به دست دل نیفتاده چو تو حوری‌وشی هرگز سهی سرو دلارامی نگاری سرکشی هرگز

2 ز لعل آن لب شیرین به رخسار چو خورشیدت نیفتادست در جانم بدینسان آتشی هرگز

3 فروناید دلم باری به صورتهای بی معنی به صورت کی بود چون تو به معنی مهوشی هرگز

4 به مخموری آن چشمت نباشد در جهان نرگس که دیده مست و مخموری چو چشمت سرخوشی هرگز

5 اگرچه دُرد درد تو بسی نوشیده ام لیکن ندیدم در شراب آن دو لعل لب غشی هرگز

6 اگرچه جز جفا از دل نیاید بر من مسکین ز سر بیرون نکردم من هوای دلکشی هرگز

عکس نوشته
کامنت
comment