- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نیست آسان چارهٔ دیوانهٔ گیسوی او در دهان مار باشد مهرهٔ بازوی او
2 چون گره از طرهٔ مشکین گشاید در چمن؟ کز شمیم گل غبار آلود گردد موی او
3 آنکه بال سرعت رنگش ز ضعف تن شکست می برد همچون حنا از دست رنگ روی او
4 حبذا زلفی که بیزد هر سحر موج نسیم در حریم نکهت سنبل عبیر بوی او
5 نه همین آشفته زلف از پهلوی رخسار اوست نعل در آتش بود بر روی او ابروی او
6 چون نیابد دل ز فیض یاد رخسارش کمال می کند آیینه را آدم مثال روی او
7 وقت آن کس خوش که شب ها کار جوهر می کند پیچ و تاب فکر در آیینهٔ زانوی او
8 از صفا آیینه شور موج جوهر را نشاند کرده ام هموار بر خود وضع ناهموار او