نیست آسان چارهٔ دیوانهٔ از جویای تبریزی غزل 986

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

نیست آسان چارهٔ دیوانهٔ گیسوی او

1 نیست آسان چارهٔ دیوانهٔ گیسوی او در دهان مار باشد مهرهٔ بازوی او

2 چون گره از طرهٔ مشکین گشاید در چمن؟ کز شمیم گل غبار آلود گردد موی او

3 آنکه بال سرعت رنگش ز ضعف تن شکست می برد همچون حنا از دست رنگ روی او

4 حبذا زلفی که بیزد هر سحر موج نسیم در حریم نکهت سنبل عبیر بوی او

5 نه همین آشفته زلف از پهلوی رخسار اوست نعل در آتش بود بر روی او ابروی او

6 چون نیابد دل ز فیض یاد رخسارش کمال می کند آیینه را آدم مثال روی او

7 وقت آن کس خوش که شب ها کار جوهر می کند پیچ و تاب فکر در آیینهٔ زانوی او

8 از صفا آیینه شور موج جوهر را نشاند کرده ام هموار بر خود وضع ناهموار او

عکس نوشته
کامنت
comment