سلمان ساوجی

سلمان ساوجی

سلمان ساوجی
سلمان ساوجی

آن جان عزیز نیست که در کار از سلمان ساوجی غزل 170

غزل 170 ام از 897 غزلیات

آن جان عزیز نیست که در کار ما نشد

1 آن جان عزیز نیست که در کار ما نشد و آن تن درست نیست که بیمار ما نشد

2 دل گوشمال یافت ز سودای زلف او تا این سزا نیافت سزاوار ما نشد

3 در آفتاب گردش از آن ذره برنخاست کو دید روی ما و هوادار ما نشد

4 سودی ندید آن دل بی‌مایه کو بجان سودای ما نکرد خریدار ما نشد

5 سودی که رفت بر سر بازار شوق ما خود کیست آن که در سر بازار ما نشد؟

6 ما گنج گوهریم به کنج خراب دل چیزی نیافت هر که طلب کار ما نشد

7 ز ارباب حال نیست چو بلبل کسی که دید ما را و عاشق گل و رخسار ما نشد

8 در کار ما نرفت که در کار ما نرفت فی‌الجمله که بود که در کار ما نشد

9 آن دیده را که صوفی صافی به هفت آب هر دم نشست، لایق دیدار ما نشد

10 سلمان مگر شنید حدیثی ازین دهن بیچاره خود به هیچ گرفتار ما نشد

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر آن جان عزیز نیست که در کار ما نشد

شاعر شعر آن جان عزیز نیست که در کار ما نشد چه کسی است ؟

شاعر شعر آن جان عزیز نیست که در کار ما نشد سلمان ساوجی می باشد.

شعر آن جان عزیز نیست که در کار ما نشد در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 8 سروده شده است.

قالب شعر آن جان عزیز نیست که در کار ما نشد چیست ؟

قالب شعر آن جان عزیز نیست که در کار ما نشد غزل است

مضمون اصلی شعر آن جان عزیز نیست که در کار ما نشد چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه است.
بنر