نشکفته است از چمن دلبری از آشفتهٔ شیرازی غزل 1184

آشفتهٔ شیرازی

آثار آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

نشکفته است از چمن دلبری گلی

1 نشکفته است از چمن دلبری گلی کاندر هوای او نسرائیده بلبلی

2 بلبل که شوق گل بکمندش در افکند باید بزخم خار نماید تحملی

3 باز نظر کبوتر دل دید در هوا تیهو صفت اسیر نمودش بچنگلی

4 تنها نه خاکیان متزلزل زعشق تو کاز تو بود بعالم علوی تزلزلی

5 با سرو و سنبل و گل و نسرین چه احتیاج کاز زلف و روی و قدتو گل و سرو سنبلی

6 آمد تو را جمال بتا از ازل جمیل بندند شاهدان چمن گر تجملی

7 شور نوای مرغ سحر خوان هوای گل مستان تو فکنده در آفاق غلغلی

8 آشفته چیست خاری از این بوستان سرا خود را بصد هزار فسون بسته بر گلی

9 آن گل که زیب گلشن امکان اگر نبود آدم نبود بر ملکوتش تفضلی

10 نور خدا علی ولی و صراط حق کز مهر او خدای برافراشته پلی

عکس نوشته
کامنت
comment