میانش نیست از جوش نزاکت از جویای تبریزی غزل 62

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

میانش نیست از جوش نزاکت در نظر پیدا

1 میانش نیست از جوش نزاکت در نظر پیدا بود چون معنی از مصرع زقد او کمر پیدا

2 ندارم آگهی از حال دل لیک اینقدر دانم که گاهی می شود در دود آهم چون شرر پیدا

3 نهان از خلق بر دوش سبک روحی بود سیرم نباشد همچو رنگم در پریدن بال و پر پیدا

4 چو شمعی کز شکاف پردهٔ فانوش بنماید بود از رخنه های سینه ام داغ جگر پیدا

5 مجو در رفتن از خود نقش پا آزاد مردان را نباشد از سبک سیران این وادی اثر پیدا

6 به پاس عزت خود سعی کن تا معتبر کردی به قدر آبرو جویا کند قیمت گهر پیدا

عکس نوشته
کامنت
comment