- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 این سخن نیست به اندازه که من میگویم من نمیگویم اگر چند که من میگویم
2 خود سخن چیست؟ بگو: قصه اسرار ازل تو مپندار که من با تو سخن میگویم
3 خود سخن گوید و خود میشنود، غیر کجاست؟ این سخن را همه جا سر و علن میگویم
4 دایم از حضرت آن دوست سخن خواهم گفت چون نگویم؟ سخن از حب وطن میگویم
5 در سماع فرح عشق تو خوش میباشم همه در «تن تن تن » در «تن تن » میگویم
6 سر اسرار ازل را به بیان میآرم وصف آن گوهر دریای عدن میگویم
7 بر خطا حمل مکن قول من، ای خواجه حکیم وصف رخسارهٔ آن ماه ختن میگویم
8 بس عجب تشنهلبم، بهر تسلی دایم سخن از لاله سیراب و سمن میگویم
9 من چو در لشکر عرفان تو منصور شدم دایم از واقعه دار و رسن میگویم
10 پیش یعقوب ز یوسف خبری میآرم با محمد سخن ویس قَرَن میگویم
11 چند گویید به قاسم که: سخن فاش مگو قاسمی را چه گناهست؟ که من میگویم