آن سایه نیست، دایم دنبال از هلالی جغتایی غزل 356

هلالی جغتایی

آثار هلالی جغتایی

هلالی جغتایی

آن سایه نیست، دایم دنبال او فتاده

1 آن سایه نیست، دایم دنبال او فتاده چون من سیاه بختی سر در پیش نهاده

2 هر دم ز جور خوبان در حیرتم که: ایزد آنرا که داده حسنی، مهری چرا نداده؟

3 با جمع عشقبازان تنها مرا چه نسبت؟ آن جمله کمتر از من، من از همه زیاده

4 تا نام من برآید در حلقه سگانت طوق سگ تو بادا، در گردنم قلاده

5 گر میل باده داری، ای ترک مست، با من در دست هر چه دارم، بادا فدای باده

6 چشمان خود برویم از مرحمت گشادی درهای رحمت تست بر روی من گشاده

7 یا سر نهد بپایت، یا جان دهد هلالی اینک ز سر گذشته، منت بجان نهاده

عکس نوشته
کامنت
comment