دردا که نیست روز غمت از جهان ملک خاتون غزل 1271

جهان ملک خاتون

آثار جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

دردا که نیست روز غمت را نهایتی

1 دردا که نیست روز غمت را نهایتی تا کی نباشدت سوی یاران عنایتی

2 تا چند بر دل من مسکین ستم کنی باشد جفا و جور تو را نیز غایتی

3 گفتی وفا کنم نکنی گفتمت به عهد آری بود وفای تو جانا حکایتی

4 چونست من به وصل تو مشتاق و تو ملول از دل به دل نمی کند آخر سرایتی

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر