نیست روزی که این منادی نیست
1
نیست روزی که این منادی نیست
نیست غم در دلی که شادی نیست
2
آدمی را ز حالت بشری
صفتی به ز نامرادی نیست
3
راز دل را به اشک می گفتم
لیک طفل است اعتمادی نیست
4
از پی هیچ کس به جا نرسی
مر تو را گر خدای، هادی نیست
5
جز بیابان اشتیاق، [سعید]
ره به کویش ز هیچ وادی نیست