گوشه ای از بهر آسایش بجز میخانه نیست
1
گوشه ای از بهر آسایش بجز میخانه نیست
چاره ی رنج دو عالم غیر یک پیمانه نیست
2
آنکه می بیند به بند عشق و پندم میدهد
گر چه من دیوانه ام، پیداست کو فرزانه نیست
3
آشنا دیدش نشاط از بسکه با بیگانگان
میخورد خون زین غم اکنون تا چرا بیگانه نیست