جویای تبریزی

جویای تبریزی

جویای تبریزی
جویای تبریزی

از لقای مه تسلی دیدهٔ از جویای تبریزی غزل 329

غزل 329 ام از 1266 غزلیات

از لقای مه تسلی دیدهٔ مهجور نیست

1 از لقای مه تسلی دیدهٔ مهجور نیست الفتی این زخم را با مرهم کافور نیست

2 هر چه در هر جا نباشد تحفه بودن را سزاست در جناب کبریا جز عجوز ما منظور نیست

3 بادهٔ پرزور نتواند زجا بردار دم چون کنم کز ضعف رفتن از خودم مقدور نیست

4 از شکفتن در بهار زندگی بی بهره است هر کرا زخم دلش مانند گل ناسور نیست

5 هر قدر بیگانه تر معنی به دل نزدیک تر یار اگر دوری گزیند از بر ما دور نیست

6 شعلهٔ آواز چون دل را بر آتش می کشد حسن شوخی در پس این پرده گر مستور نیست

7 پیش آن کو یافت جویا نشئهٔ بیداد عشق فرقی از خون جگر تا بادهٔ انگور نیست

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر از لقای مه تسلی دیدهٔ مهجور نیست

شاعر شعر از لقای مه تسلی دیدهٔ مهجور نیست چه کسی است ؟

شاعر شعر از لقای مه تسلی دیدهٔ مهجور نیست جویای تبریزی می باشد.

شعر از لقای مه تسلی دیدهٔ مهجور نیست در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 11 سروده شده است.

قالب شعر از لقای مه تسلی دیدهٔ مهجور نیست چیست ؟

قالب شعر از لقای مه تسلی دیدهٔ مهجور نیست غزل است

مضمون اصلی شعر از لقای مه تسلی دیدهٔ مهجور نیست چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر باحال, شعر شاد, شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر باحال, شعر شاد, شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, می‌نوشی است.
بنر