1 شب است ساقی! ساغرت کو؟ فروغ ماه و نور اخترت کو؟
2 ز دور آید صدای مرغ شبگیر نوا و نغمهٔ جانپرورت کو؟
1 گر علت مرگ را دوا میکردند گر چارهٔ این نوع دو پا میکردند
2 میدیدی کاین جماعت تیرهنهاد بر روی زمین چه فتنهها میکردند
1 سرمایهٔ عیش، صحبت یاران است دشواری مرگ، دوری ایشان است
2 چون در دل خاک نیز یاران جمعند پس زندگی و مرگ به ما یکسان است
1 طفلی بودم غنوده بر بستر ناز برخاست ز دور نغمه های دمساز
2 تا گوش نهادم نه صدا بود و نه ساز ای شور جوانی! تو کجا رفتی باز