1 با تو نکال از هجاست زیراک به جلوه است آن تن تو و ایضا
2 مست و خراب دوش بخفتی شد پاره دامن تو و ایضا
3 واکنون دو رنگ بینم از هار ریش ملون تو و ایضا
4 هرگز فر حج ندیدم جز تو ای روسپی زن تو و ایضا
5 امروز از این حکایت عیشست در کوی و برزن تو ایضا
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 دوش در روی گنبد خضرا مانده بود این دو چشم من عمدا
2 لون انفاس داشت پشت زمین رنگ زنگار داشت روی هوا
1 شاها بنای ملک به تو استوار باد در دست جاه تو ز بقا دستوار باد
2 مسعود شاه نامی و تا سعد کوکب است با طالع تو کوکب مسعود یار باد
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به