جامی

جامی

جامی
جامی

صبح است و از خمار شبم مانده تلخکام از جامی غزل 307

غزل 307 ام از 3391 واسطة العقد - غزلیات

صبح است و از خمار شبم مانده تلخکام

🌙 حالت شب
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7

1 صبح است و از خمار شبم مانده تلخکام هات الصبوح صبحک الله یا غلام

2 در بزم تو به دور پیاپی چه حاجت است یک جام نیم خور تو باشد مرا تمام

3 خام است هرکه پخت خیال وجود غیر خوشوقت پخته ای که برست از خیال خام

4 زاهد گرفت سبحه به کف صید عام را از مهره کرد دانه و از رشته ساخت دام

5 مشهور شهر شد به کمال ورع ولی آن را که رد خاص چه سود از قبول عام

6 شیخی چو جام نیست مریدان عشق را خوش آنکه داد دست ارادت به شیخ جام

7 جامی ز شیخ جام طلب کن دوام فیض کز فیض اوست عشرت میخوارگان مدام

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر صبح است و از خمار شبم مانده تلخکام

شاعر شعر صبح است و از خمار شبم مانده تلخکام چه کسی است ؟

شاعر شعر صبح است و از خمار شبم مانده تلخکام جامی می باشد.

شعر صبح است و از خمار شبم مانده تلخکام در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 9 سروده شده است.

قالب شعر صبح است و از خمار شبم مانده تلخکام چیست ؟

قالب شعر صبح است و از خمار شبم مانده تلخکام غزل است

مضمون اصلی شعر صبح است و از خمار شبم مانده تلخکام چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, می‌نوشی است.