1 خوش آن کز فکر بیش و کم گذشته ست چو خورشید از سر عالم گذشته ست

2 نظر تا می کنی در مجلس عمر چو دورجام، عهد جم گذشته ست

3 گل از خورشید کام خویشتن یافت چه می داند چه بر شبنم گذشته ست

4 بپرس از دیگران ذوق طرب را که عمر ما همه در غم گذشته ست

5 جنون تا پیرهن را می کند چاک گریبان قبا از هم گذشته ست

6 به درد خود سلیم آن به که سازم که کار زخمم از مرهم گذشته ست