منم که از غم محرومیم جدایی از عرفی شیرازی غزل 148

عرفی شیرازی

آثار عرفی شیرازی

عرفی شیرازی

منم که از غم محرومیم جدایی نیست

1 منم که از غم محرومیم جدایی نیست میانه ی من و امید، آشنایی نیست

2 من وبهشت محبت، کز آب کوثر او به غیر خون دل و زهر بینوایی نیست

3 از آن به درد دگر هر زمان گرفتارم که شیوه های تو را با هم آشنایی نیست

4 بیا که حسن به طور دل است شعله فروز مرو به وادی ایمن که روشنایی نیست

5 غبار تنگ دلی بر جهان نشسته چنان که هیچ گوشه ای از بهر دل گشایی نیست

6 سوال نیک و بد از ما نمی کنند به حشر گناه اهل محبت به جز رهایی نیست

7 ز عشق و حالت عرفی سوال کردم، گفت هنر بسی است کسی را که بی وفایی نیست

عکس نوشته
کامنت
comment