1 منم که با می و مطرب همیشه در جنگم چو شمع می دهد از حال من خبر، رنگم
2 ز باغ، خنده ی گل کبک را به کوه جهاند مرا چو غنچه ندانم چه شد که دلتنگم
3 به فیض بخشی ره بین، که می کشد از دور به چشم سرمه، سیاهی میل فرسنگم
4 به یک پیاله رخم لاله گون شود، گویی به دست ساقی بزم است چون حنا، رنگم
5 چو عندلیب حقیرم مبین سلیم که من اگرچه مرغ ضعیفم، ولی خوش آهنگم